به عربی حجرالدیک خوانند. گویند گاه هست که از شکم خروس برمی آید بمقدار باقلی و مانند آئینه شفاف است اگرآنرا بشویند و شخصی که بسیار تشنه باشد بخورد، تشنگی او برطرف شود و غم و اندوه از دل برود. (برهان)
به عربی حجرالدیک خوانند. گویند گاه هست که از شکم خروس برمی آید بمقدار باقلی و مانند آئینه شفاف است اگرآنرا بشویند و شخصی که بسیار تشنه باشد بخورد، تشنگی او برطرف شود و غم و اندوه از دل برود. (برهان)
ابریشم فروش. رنگ روش. (برهان قاطع) (آنندراج) ، رنگرز. (برهان قاطع) ، آنکه کارش رنگ فروشی باشد. آنکه شغلش فروختن رنگ باشد، کنایه است از مکار ومحیل و فریب دهنده. (از برهان قاطع) (از آنندراج)
ابریشم فروش. رنگ روش. (برهان قاطع) (آنندراج) ، رنگرز. (برهان قاطع) ، آنکه کارش رنگ فروشی باشد. آنکه شغلش فروختن رنگ باشد، کنایه است از مکار ومحیل و فریب دهنده. (از برهان قاطع) (از آنندراج)
نام گنج اول است از جملۀ کنوز ثمانیۀ خسروی. گویند این گنج را خود جمع کرده گذاشته بود. (برهان) (آنندراج) : نخستین که بنهاد گنج عروس ز چین و ز برطاس و از هند و روس. فردوسی (شاهنامه ج 9 ص 2892). دگر گنج خضرا و گنج عروس کجا داشتیم از پی روز بوس. فردوسی
نام گنج اول است از جملۀ کنوز ثمانیۀ خسروی. گویند این گنج را خود جمع کرده گذاشته بود. (برهان) (آنندراج) : نخستین که بنهاد گنج عروس ز چین و ز برطاس و از هند و روس. فردوسی (شاهنامه ج 9 ص 2892). دگر گنج خضرا و گنج عروس کجا داشتیم از پی روز بوس. فردوسی
مخفف رنگ فروش. رنگرز. (از برهان قاطع) (از آنندراج). صباغ: از لنگ و رنگ کون و دهان را بکرد خنب کون لنگ خای کرد و دهان رنگ روش کرد. سوزنی. ، ابریشم فروش و ابریشم گر. (برهان قاطع) (آنندراج) ، محیل. مکار. (از برهان قاطع)
مخفف رنگ فروش. رنگرز. (از برهان قاطع) (از آنندراج). صباغ: از لنگ و رنگ کون و دهان را بکرد خنب کون لنگ خای کرد و دهان رنگ روش کرد. سوزنی. ، ابریشم فروش و ابریشم گر. (برهان قاطع) (آنندراج) ، محیل. مکار. (از برهان قاطع)