جدول جو
جدول جو

معنی رنگ عروس - جستجوی لغت در جدول جو

رنگ عروس
(رَ گِ عَ)
طرز نو، کدخدا. (از آنندراج از فرهنگ اسکندرنامه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رنگ رو
تصویر رنگ رو
کنایه از رنگ و ظاهر چیزی، زیبایی و درخشندگی، رنگ و روی، رنگ و رو
فرهنگ فارسی عمید
(سَ گِ خُ)
به عربی حجرالدیک خوانند. گویند گاه هست که از شکم خروس برمی آید بمقدار باقلی و مانند آئینه شفاف است اگرآنرا بشویند و شخصی که بسیار تشنه باشد بخورد، تشنگی او برطرف شود و غم و اندوه از دل برود. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
ابریشم فروش. رنگ روش. (برهان قاطع) (آنندراج) ، رنگرز. (برهان قاطع) ، آنکه کارش رنگ فروشی باشد. آنکه شغلش فروختن رنگ باشد، کنایه است از مکار ومحیل و فریب دهنده. (از برهان قاطع) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گَ جِ عَ)
نام یکی از تصنیفات باربد. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گَ جِ عَ)
نام گنج اول است از جملۀ کنوز ثمانیۀ خسروی. گویند این گنج را خود جمع کرده گذاشته بود. (برهان) (آنندراج) :
نخستین که بنهاد گنج عروس
ز چین و ز برطاس و از هند و روس.
فردوسی (شاهنامه ج 9 ص 2892).
دگر گنج خضرا و گنج عروس
کجا داشتیم از پی روز بوس.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(تَ دی دَ / دِ)
مخفف رنگ فروش. رنگرز. (از برهان قاطع) (از آنندراج). صباغ:
از لنگ و رنگ کون و دهان را بکرد خنب
کون لنگ خای کرد و دهان رنگ روش کرد.
سوزنی.
، ابریشم فروش و ابریشم گر. (برهان قاطع) (آنندراج) ، محیل. مکار. (از برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(رَ گِ)
لون مخصوص چهره. رنگ بشره.
- رنگ رورفته، رنگ پریده. بیرنگ شده. رجوع به رنگ پریده و رنگ پریدن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ / رِ دَ / دِ)
آنچه رنگش برود. آنچه رنگش ثابت نیست. جامه یا پارچه ای که رنگ آن از آفتاب بشود. رنگ باز (در لهجۀ مردم خراسان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نو عروس
تصویر نو عروس
دختری که تازه عروس شود، تازه شو کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنگ رو
تصویر رنگ رو
رنگ صورت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنج عروس
تصویر گنج عروس
((گَ. عَ))
نام گنج اول از گنج های خسرو پرویز
فرهنگ فارسی معین
شادابی چهره، خوش رنگی
فرهنگ گویش مازندرانی